چکیده ای از بیوگرافی نیوتن:
ایزاک نیوتن
متولد: ۲۵ دسامبر ۱۶۴۲
روستای ووثروپ،
لینکلنشر، انگلستان
مرگ: ۲۰ مارس ۱۷۲۶ یا ۳۱ مارس ۱۷۲۷
کنزینگتون، میدل، بریتانیای بزرگ، انگلستان
ملیت: انگلیسی
رشته فعالیت: گرماشناسی، فیزیک، ریاضیات، ستارهشناسی، فیزیولوژی، شیمی
محل کار: دانشگاه کمبریج
دانشآموختهٔ: کالج ترینتی
دلیل شهرت: مکانیک نیوتونی
قانون جهانی: گرانش نیوتون
دیفرانسیل
نورشناسی
تأثیرات: یوهانس کپلر، گالیلئو گالیله، هنری مور، پولیش برثرن، رابرت بویل
جوایز: شوالیه (۱۷۰۵)
دین: نامشخص
زندگینامه نیوتن:
ایزاک نیوتن فرزند یک کشاورز بیسواد و کاشف نیروی گرانش بود. او انسانی گوشهگیر بود و در مورد آثارش اکثرا پنهانکاری میکرد. در این مقاله میخواهیم از علایق او در مورد کیمیاگری، و از شغلی که او را وارد کرد چندین نفر را پای چوبهدار بفرستد، آگاه شویم.
زندگی ایزاک نیوتن و ۸ مورد عجیبی که احتمالا نشنیدهاید
۱. در کریسمس سال ۱۶۴۲ نیوتن در انگلیس متولد شد. چند ماه قبل از تولد او پدرش از دنیا رفته بود. در سن سهسالگی مادر ایزاک نیوتن با کشیش ثروتمدی به نام باناباس اسمیت Barnabas Smith» ازدواج کرد، اما این کشیش فرزندی او را نپذیرفت و سرانجام نیوتون به خانهی پدر و مادربزرگش، رفت. در دوران نوجوانی، او لیستی از گناهانی که در گذشته انجام داده بود را در دفترچهای یادداشت کرد. در بین نوشتههایش این آرزو بسیار به چشم میخورد: آقای اسمیت و مادرم را آتش میزنم و خانه را روی سرشان خراب میکنم. او در بزرگسالی مشغول کار خود بود، هیچ سرگرمی و تفریحی نداشت، و هرگز ازدواج نکرد.
۲. در دوازده سالگی، اسمش را در مدرسهای در گرنتم نوشتند. چون راه خانه تا مدرسه زیاد بود، نیوتن در منزل یک داروفروش اقامت گزید. سه سال بعد، مادرش از او خواست مدرسه را ترک کند و به خانه برگردد، چون برای بار دوم بیوه شده بود. مادرش میخواست ایزاک کشاورزی کند، اما او اصلا کشاورزی را دوست نداشت. سرانجام با پادرمیانی مدیر مدرسه، نیوتن همانجا ماند و به درسش ادامه داد. او در سال ۱۶۶۱ پس از پایان تحصیلات مقدماتی، به دانشگاه کمبریج رفت و برای همیشه از شر کشاورزی رها شد.
۳. در ۱۶۶۹ هنگامی که ۲۷ سال داشت، به عنوان استاد رشتهی ریاضیات دانشگاه کمبریج انتخاب شد. کمبریج یکی از قدیمیترین دانشگاههای جهان است که تاسیس آن به ۱۲۰۹ میلادی برمیگردد. نیوتن با این که حدود ۳۰ سال در این دانشگاه بود، چندان علاقهای به درس دادن نداشت و بیشتر سرگرم کارهای پژوهشی خودش بود. او کار چندانی با دانشجویان نداشت و معمولا سخنرانیهایش با اقبال کمی مواجه شد.
۴. در سال ۱۶۹۶، نیوتون رئیس ضرابخانهی سلطنتی شد که سکههای رایج انگلستان در آن ضرب میشد. او تا زمان مرگ در آن شغل باقی ماند. نیوتن در دوران تصدیاش، مسئولیت جمعآوری سکههای قدیمی رایج را به عهده گرفت تا سکههای جدید و معتبرشان را جایگزینشان کند. طی این روند، پیگیری ماجرای جعل سکهها را نیز به او سپردند که در این گیرودار، ناچار شد چند نفر را به چوبهیدار بسپارد. اتفاقی که تاثیر منفی بزرگی روی روحیهاش گذاشت.
۵. نیوتن علاوه بر تلاشهای علمیای که بیشتر شهرتش را مدیون آنهاست، به کیمیاگری بسیار علاقه داشت و هدفش پیداکردن اکسیری بود تا بتواند فات کم ارزش مثل سرب و آهن را به طلا تبدیل کند. او در مورد تجربیاتش پنهان کار بود و بیشتر دستآوردهایش را به شکل رمز مینوشت یا هرگز آز آنها سخن نمیگفت.
۶. او از سال ۱۶۸۹ و ۱۶۹۰ به عنوان نمایندهی دانشگاه کمبریج به مجلس میرفت. دراین مدت، اصول کلی منشور حقوق شهروندان از تصویب مجلس گذشت. این قانون اختیارات سلطنت را محدود میکرد و اختیارات بیشتری به مجلس میداد. از قرار معلوم نیوتن نقش موثری در مجلس نداشت و میگویند فقط یک بار حرف زد. آن هم از کسی خواست تا پنجرهای را ببندد، چون سردش بود! نیوتن یک بار دیگر (از سال ۱۷۰۱ تا ۱۷۰۲)، دوباره به مجلس رفت و مثل دفعهی قبل نقش چندانی ایفا نکرد.
۷. وقتی پای رقبا در میان بود، نیوتن حسود و کینهتوز میشد. در میان کسانی که با او خصومت داشتند، نام ریاضیدان آلمانی گوتفرید لایبنیتس Gottfried Leibniz» هم به چشم میخورد. این دو، در مورد ابداع حساب دیفرانسیل با هم بگومگوها داشتند. نیوتن در دههی ۱۶۶۰، روش خود از حساب دیفرانسیل را ارائه کرد، اما آن را به چاپ نرساند. سال ۱۶۷۴ بود که لایبنیتس کار روی حساب دیفرانسیل را آغاز و شیوهی حساب دیفرانسیل خود را در سال ۱۶۸۴ منتشر کرد. پس از آن، نیوتن ادعا کرد دانشمند آلمانی دست به سرقت علمی زده است.
او میگفت لایبنیتس توانسته به نوشتههای او که برای انجمن سلطنتی خلاصه شده بود، دسترسی پیدا کند. سرانجام لایبنیتس برای دفاع از حقوق خود شکایتی به انجمن سلطنتی ارائه کرد. در سال ۱۷۱۲ نیوتن که ریاست این انجمن را بر عهده داشت، موافقت کرد یک هیاتمصنفه به این پرونده رسیدگی کنند. او نه فقط هیاتمنصفه را پر از طرفدارانش کرد، بلکه متن گزارش هیات را نیز خود نوشت و نتیجه ماجرا را به نفع خود رقم زد. هر چند امروزه شیوهی حساب دیفرانسیل لایبنیتس همه جا کاربرد دارد.
۸. در سال ۱۷۰۵ نیوتن لقب سر» گرفت. آن موقع دو اثر مهم او چاپ شده بودند؛ کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی» (۱۶۸۷) و اپتیک» ( ۱۷۰۴). ۲۲ سال بعد و در سال ۱۷۲۷ نیوتن در ۸۵ سالگی درگذشت و او را در صومعهی وست مینستر به خاک سپردند. جایی که بعدا افراد سرشناس دیگری مثل چار داروین و چار دیکنز نیز در آن جا آرمیدند.
زندگی آلبرت اینشتین
اغلب شما آلبرت اینشتین را می شناسید. او کسی بود که تئوری نسبیت را به ما ارائه داد. عده زیادی از بزرگان علم او را به عنوان نابغه ای بی همتا و بزرگترین دانشمند جهان می خوانند. بسیاری از نظریات و تحقیقات اینشتین باعث ایجاد تغییرات اساسی در روند پیشرفت علم در جهان شده و تاثیرات پایداری به ارمغان داشت. خدمات او در راستای علم قابل ستایش است.
اما بر خلاف همیشه اینبار قصد داریم از جنبه ای دیگر به اینشتین بنگریم. زندگی او! حقایق مخفی درباره زندگی باهوش ترین نابغه دنیا . او چگونه بود؟ در زندگی و برخورد بادیگران چطور بود؟ آیا می دانید که اینشتین با یک سر بزرگ به دنیا آمده! طوری که مادرش تصور می کرد وی ناقص است؟! و یا اینکه قبل از ازدواج فرزندی داشته؟
1- اینشتین بدنی چاق و سری بزرگ داشت:
زمانی که مادر آلبرت، پائولین اینشتین (pauline einstein)، او را به دنیا آورد متوجه شد سر اینشتین بسیار بزر گ است و تصور می کرد که او ناقص به دنیا آمده. قسمت عقب سر بسیار بزرگ به نظر می رسید و خانواده وی بلافاصله متوجه این چیز عجیب و غیر طبیعی شدند. در هر صورت پزشک آنها را آرام نمود.
هنگامی که مادر بزرگ آلبرت برای اولین بار او را دید مرتباً زیر لب تکرار می کرد: "خیلی چاق است، خیلی چاق است".
تصویر: اولین تصویر شناخته شده از آلبرت اینشتین. اعتبار تصویر: آرشیو آلبرت اینشتین، دانشگاه یهودی jerusalem، اسرائیل.
2- اینشتین در دوران کودکی در تکلم خود دچار مشکل بود:
اینشتین در دوران کودکی به ندرت سخن می گفت و زمانی هم که حرف می زد بسیار با آهستگی صحبت می کرد. در عوض تمام جملات را در سرش بیان می نمود و یا قبل از اینکه بلند بیان کند از صحیح بودن آنها اطینان حاصل می کرد و یا چند بار به صورت زیر زبانی آنرا تکرار می کرد.
تصویر: عکس مشهور آلبرت اینشتین در 1951، توسط آرتور ساس
بر طبق گزارشات اینشتین تا 9 سالگی به همین منوال رفتار می کرد. والدینش از اینکه فرزندشان عقب افتاده باشد نگران بودند که البته این نگرانی کاملا بی اساس بود.
یک تاریخ نویس علوم به نام otto neugebauer چنین بیان می کند: " در آن زمان که بسیار دیر زبان به سخن باز کرده بود و به ندرت حرف می زد یک شب موقع شام سکوت را شکست و گفت: "این سوپ خیلی داغ است".
والدینش خیالشان راحت شد و از او پرسیدند چرا تاکنون حتی یک کلمه سخن نمی گفت؟ وی پاسخ داد: " برای اینکه تا کنون همه چیز بر طبق روال خود بوده".
thomas sowell در کتابش به این نکته اشاره کرده که علاوه بر اینشتین بسیاری از نوابغ دیگر نیز در زمان کودکی سخن گفتن را نستاً دیر آغاز نموده اند. او این وضعیت را سندرم اینشتین» (einstein syndrome) نامید.
3- اینشتین از یک قطب نما الهام گرفت:
اینشتین در سن 5 سالگی در بستری مریضی خوابیده بود، پدرش چیزی به او داد که باعث شد در ذهنش اولین جرقه علاقمندی به علوم به وجود آید: یک قطب نمای ساده جیبی.
آنچه باعث جلب توجه اینشتین گردید این بود که آنرا به هر طرف که می چرخاند سوزن قطب نما همواره یک جهت را نشان می داد. با خودش فکر کرد باید نیروهایی بر قطب نما اعمال شده باشد که چنین عمل می کند. این اتفاق بارها در گزارشات و شرح حال زندگی وی ذکر شده است.
4- اینشتین در امتحان ورودی دانشگاه رد شد:
اینشتین در سال 1895 و در سن 17 سالگی برای ورود به مدرسه پلی تکنیک فدرال سوئیس eth یا (eidgenössische technische hochschule) اقدام کرد. سوالات مربوط به ریاضی و علوم آزمون ورودی را با موفقیت پشت سر گذاشت اما در مابقی دروس (تاریخ، زبان، جغرافی و غیره) موفق نشد و مجبور شد قبل از برگزاری مجدد آزمون به یک مدرسه حرفه ای (trade school) برود و سرانجام یک سال بعد در eth پذیرفته شد.
5- اینشتین یک فرزند نامشروع داشت:
در دهه 1980 نامه های خصوصی اینشتین چیزهای جدیدی را درباره این نابغه آشکار ساخت: او یک دختر نامشروع از میلوا ماریک (mileva marić) داشت. (کسی که بعدها با وی ازدواج کرد.) در 1902 و یک سال قبل از ازدواج آنها، میلوا دختری به نام لیزرل به دنیا آورد که اینشتین هرگز او را ندید و سرنوشت او نامعلوم باقی ماند.
تولد لیزرل درست دورانی اتفاق افتاد که اینشتین در beme حضور داشت. از محتوای نامه ها چنین استنباط می شود که زایمان سختی بوده.
مابقی زندگی لیزرل هنوز به طور کامل مشخص نیست. michele zackheim در کتاب خود به نام "دختر اینشتین" نوشته است که او در اثر ابتلا به تب مخملک در سپتامبر 1903 درگذشت.
نام لیزرل برای آخرین بار در نامه ای که در 19 سپتامبر 1903 از اینشتین به میلوا نوشته شده بود ذکر گردید.
6- اینشتین از همسر اول خود دلسرد شد و با وی یک قرارداد عجیب منعقد کرد:
پس از ازدواج اینشتین و میلوا آنها صاحب دو پسر به نام های "هنس آلبرت" و "ادوارد" شدند. با گذشت زمان، موقعیت های آکادمیک و مسافرت های جهانی اینشتین باعث شد تا اینشتین از همسر خود فاصله گرفته و دلسرد شود. هر دو زوج در صدد حل مشکلشان برآمدند. حتی اینشتین یک قرارداد عجیب تهیه نمود: در این قرارداد آنها تحت شرایط ویژه ای باهم زندگی می کردند. سر فصل آن چنین بود: "شرایط"
الف: مسئولیت تو این است که:
1. لباسهای من همیشه مرتب باشند.
2. سه وعده غذایی خود را به طور مرتب و در اتاقم صرف کنم.
3. اتاق خواب و اتاق مطالعه من همیشه مرتب و تمیز باشد و میز کارم فقط مخصوص استفاده خودم باشد.
ب: باید تمام روابط مرا نادیده بگیری؛ وماً همه روابط من بنابر دلایل اجتماعی نیست.
شرایط دیگری نیز بود از جمله "زمانی که از تو خواستم دیگر نباید با من صحبت کنی" . میلوا شرایط را پذیرفت. اینشتین برای اینکه اطمینان حاصل کند میلوا تمام شرایط را فهمیده چنین نوشت: "جنبه های شخصی باید کاملا کاهش پیدا کند" و خود نیز عهد کرد که "در مقابل تمام زنها مثل غریبه رفتار کنم".
7- اینشتین رابطه خوبی با پسر بزرگش نداشت:
پس از طلاق رابطه اینشتین با پسر بزرگش هنس آلبرت، تیره و تار گشت. هنس آلبرت پدرش را مسئول ترک کردن و تنهایی ملیوا می دانست. رابطه بین پدر و پسر زمانی سخت تر شد که اینشتین شدیداً با ازداوج هنس آلبرت و frieda knecht مخالفت نمود.
در 1927 هنس در سن 23 سالگی عاشق یک زن بزرگتر از خود شد که به نظر اینشتین اصلا جذاب نبود. اینشتین به این وصلت راضی نبود و معتقد بود عروس هنس برای به دست آوردن پسر او نقشه کشیده است. وقتی تمام حرفها و تلاش های او بی اثر ماند از پسرش خواست تا بچه دار نشود چرا که تنها باعث می شود طلاق و جدایی آنهارا سخت تر کند.
پس از آن هنس آلبرت به ایالات متحده مهاجرت کرد و در آنجا پروفسور مهندسی هیدرولیک در uc berkley شد. حتی در این کشور جدید هم پدر و پسر از یکدیگر دلگیر بودند. وقتی اینشتین مرد میراث اندکی برای هنس آلبرت به جا گذاشت.
8- اینشتین یک مرد خوش گذران بود:
تصویر: اینشتین به همراه همسر دومش، دختر عمویش، elsa.
اینشتین پس از جدایی از میلوا (خیانت اینشتین یکی از دلایل طلاق آنها بود) خیلی زود با دخترعمویش السا لوونتال ((elsa lowenthal ازدواج کرد. البته قبل از ازدواج با السا از دختر او ilse که 18 سال جوانتر بود خواستگاری کرد.
برخلاف میلوا بیشترین توجه السا به مراقبت از همسر مشهورش معطوف بود. بدون شک او درباره خیانت ها و عشق بازی های اینشتین می دانست.
9- اینشتین fdr را برای ساخت بمب اتم متقاعد کرد:
تصویر: بازسازی امضای نامه مشهور اینشتین و زیلارد (szilárd) به fdr (رئیس جمهور فرانکلین روزولت) در 1939.
در 1939 پس از به وجود آمدن آلمان نازی لئو زیلارد (leó szilárd) ،فیزیکدان، اینشتین را برای نوشتن نامه ای به fdr (رئیس جمهور فرانکلین روزولت) (franklin delano roosevelt)متقاعد کرد. مضمون نامه در برگیرنده این بود که احتمالاً آلمان نازی درصدد پیشبرد تحقیقات خود به سوی ساخت بمب اتم است و ایالات متحده را نیز به همکاری در این کار ترغیب می کند.
ذکر شده که نامه اینشتین و زیلارد یکی از دلایلی بود که باعث شد زیلارد پروژه مخفی منهتن (manhattan project) را برای ساخت بمب اتم شروع کند.
هرچند اینشتین یک فیزیکدان با استعداد بود ولی ارتش با درنظر گرفتن خطرات امنیتی برای اینشتین از او برای شرکت در پروژه دعوت نکرد.
10- سرگذشت مغز اینشتین: 43 سال دردون یک شیشه و مسافرت در طول کشور با یک بیوک:
پس از مرگ اینشتین در 1955 مغز او برداشته شد – و البته بدون اجازه از خانواده اش- این کار توسط توماس استو هاروی ( thomas stolz harvey ) پاتولوژیست بیمارستان پرینستون انجام گرفت. هاروی جمجمه را برداشت و در یک ظرف شیشه ای قرار داد. به علت سهل انگاری در مراقبت از این عضو مهم از کار اخراج شد. سالها بعد با کسب اجازه از هنس آلبرت به مطالعه مغز اینشتین پرداخت و اسلایدهایی از آن تهیه نمود و برای دانشمندان در سراسر دنیا فرستاد.
یکی از این دانشمندان ماریان دایموند از uc berkeley بود که کشف کرد در مقایسه با یک فرد عادی به طور قابل توجه ای در نواحی از مغز که مسئول تولید اطلاعات است دارای تعداد سلول های گلیال (glial cells) بیشتری می باشد.
در مطالعه دیگری که توسط سندرا ویتلسون (sandra witelson) از دانشگاه mc master انجام گرفت مشخص شد که مغز اینشتین فاقد یک چروک خاص به نام شیار سیلویان (sylvian fissure) است. به نظر ویلتسون این آناتومی خاص باعث شده تا نرون های مغز اینشتین اتصال بهتری با یکدیگر برقرار کنند. در مطالعه دیگری بیان شده که در مقایسه با مغز انسان های معمولی مغز اینشتین متراکم تر بوده و لوب آهیانه پایینی که مرتبط با توانایی عملیات ریاضی است بزرگتر می باشد.
سرگذشت مغز اینشتین جالب است:
در اوایل دهه 1990 هاروی به همراه یک نویسنده بیطرف و جدا از هرگروه و حزب خاص به نام میشل پترنیتی (michael paterniti) به کالیفرنیا رفت تا نوه اینشتین را ملاقات کند. آنها همراه با مغز اینشتین در حالی که دورن یک ظرف شیشه ای تکان می خورد از نیوجرسی خارج شدند. مسافرت آنها با هاروی انجام گرفت.
بعداً پترنیتی در کتابی بنام سواری آقای البرت: مسافرت در طول آمریکا همراه با مغز اینشتین» این تجربه خود را نوشت.
در 1998 هاروی 85 ساله مغز اینشتین را به دکتر الیوت کراس (dr.elliot krauss) استاد پاتولوژی دانشگاه پرینستون سپرد.
هاروی پس از چندیدن دهه حفاظت کامل از مغز اینشتین، درست مثل یک جسم مقدس آن را به سلامت و با آرامش به بخش پاتولوژی دانشگاه پزشکی پرینستون داد. دانشگاه شهری که اینشتین دو دهه آخر عمرش را در آن گذراند.
درباره این سایت